شمشیر دو لبه نورچشمی بودن در محیط کار

به گزارش تور یونان ارزان، اگر کارمند محبوب رئیستان باشید، طبیعتا منفعت هایی خواهید برد. اما این سکه، روی دیگر هم دارد. همکارانتان ممکن است زیاد از شما خوششان نیاید و این برای روحیه تیم اصلا خوب نیست. اگر شما نور چشمی مدیرتان هستید، چطور می توانید او را ترغیب کنید که با همه کارمند ها یکسان رفتار کند؟ چطور می توانید رفتار تبعیض آمیز او را رد کنید بدون آنکه ناسپاس به نظر بیایید یا رابطه تان خدشه دار گردد؟

شمشیر دو لبه نورچشمی بودن در محیط کار

نظر کارشناسان

به گزارش دنیای اقتصاد به نقل از HBR، کارن دیلون، نویسنده کتاب راهنمای اچ بی آر برای سیاست های محیط کار می گوید: کارمند منتخب رئیس بودن هم فوق العاده است، هم فاجعه. مزایا کاملا مشخصند. می توانی وظایفت را خودت انتخاب کنی، توجه بیشتری از سمت رئیس می گیری و از آنچه زیرپوست سازمان اتفاق می افتد خبر داری. اما رفتار متفاوت رئیس با شما، هزینه هم دارد. او می گوید: این رفتار می تواند بذر دشمنی و خصومت بین کارمند ها بکارد که باعث خواهد شد همه چیز برایتان سخت گردد یا همواره معذب باشید.

توماس دلانگ، نویسنده و استاد مدیریت مدرسه کسب وکار هاروارد هم با کارن موافق است. او می گوید: وقتی محبوب رئیس هستی، مثل این است که شکار آزاد است و تو طعمه ای، چون بقیه به تو حسادت می نمایند. نور چشمی ها ممکن است کور شوند و از بسیاری از جهات، خیلی چیز ها را نبینند. چطور می توان این شرایط را مدیریت کرد؟ چطور رئیس را تشویق کنیم که عشق و علاقه اش را بین همه تقسیم کند؟ چند راه چاره از این قرارند:

1- عمیقا فکر کنید

دیلون می گوید: محبوب رئیس بودن، ممکن است شما را در شرایط سختی قرار دهد، اما سعی کنید به یاد داشته باشید که رئیس شما عمدا نخواسته شما را در شرایط بد قرار دهد و بدخواه شما نیست. این از روی حسن نیت اوست. شما اعتماد و تحسین او را برانگیخته اید و او احتمالا نمی داند که شرایط چقدر برایتان سخت است و اگر بداند، این را نمی پسندد. رفتار او با شما ممکن است با ایجاد حس خصومت میان همکاران، محیط کار را دچار آسیب کند. در فکر رئیس، شما یک کارمند ارزشمند و محترم، اما از نظر همکاران، شما نور چشمی هستید.

اما اینکه اجازه دهید این روال ادامه یابد و نور چشمی بمانید، همواره انتخاب هوشمندانه ای نیست. شما موفقیت خود را به رئیس گره زده اید. اگر او برود یا اخراج گردد، شما هم منشا قدرت خود را از دست خواهید داد. دلانگ می گوید به این فکر کنید که اصلا او چرا شما را اینقدر دوست دارد؟ کسی که نور چشمی است می داند چطور رئیس را شاد و راضی کند. شما در واقع کاری می کنید که او همواره حس خوب داشته باشد. اما یک روز ممکن است به راحتی از چشم او بیفتید.

2- از عینک دیگران به ماجرا نگاه کنید

دیلون می گوید: وقتی رابطه تان با رئیس صمیمی می گردد، به راحتی ممکن است حواستان از پیرامونتان پرت گردد و متوجه نباشید که بقیه دارند می بینند و مشاهده تان می نمایند. آیا هر وقت که دلتان بخواهد بدون اطلاع قبلی وارد اتاق رئیس می شوید؟ آیا بیشتر اوقات با هم به ناهار می روید؟ این ها شاید برای شما عادی باشد، اما برای آن هایی که در این چیز ها سهیم نیستند، عادی نیست و به چشمشان می آید. این کار ها معنا دارند و همکار ها معنایش را می فهمند. مطلع بودن از دیدگاه دیگران و نگاه به مساله از عینک آن ها احتیاجمند این است که بین خود و رئیستان یک گاردریل قرار دهید!

دلانگ می گوید سعی کنید میان خود و او فاصله ساختاری ایجاد کنید. برای برقراری عدالت، می توانید به او پیشنهاد کنید که تمرین ردیابی زمان را انجام دهد. یعنی زمانی که با کارکنان می گذراند را ثبت کند و ببیند با چه کسی بیشتر از همه وقت گذرانده. سپس از او بپرسید: به نظر شما این در بقیه چه حسی ایجاد می نماید؟ هدف شما این است که او را به فکر وادارید تا الگو های رفتاری خود را ببیند. به هر حال، تمام کار هایی که رهبر یک سازمان انجام می دهد یک نشانه است و نشانه ها باید خالصانه باشند.

3- او را تشویق کنید علاقه اش را تقسیم کند

دیلون می گوید: به اسم کارمند نور چشمی، باید کوشش کنید رئیستان، ارزش کار بقیه اعضای تیم را هم ببیند. از صندلی خود بهره ببرید و توجه او را به بقیه هم معطوف کنید. هر کجا کسی کار ارزشمندی انجام داد، ارزش کارش را به رئیس شرح دهید. این نه تنها رئیس را تشویق می نماید که علاقه اش را میان همه تقسیم کند، بلکه بقیه اعضا هم می بینند که شما از صندلیتان به شکلی خردمندانه استفاده نموده اید.

دیلون پیشنهاد می نماید که این اقدامات را هم در حضور بقیه کارمند ها و هم در خلوت با رئیس انجام دهید. مثلا اگر یکی از همکارها، در آماده سازی یک سخنرانی یا ارائه، کوشش های بسیاری نموده، ایمیلی به رئیس بزنید و او را با ذکر جزئیات، در جریان یاری های آن همکار قرار دهید و البته نسخه ای از همان ایمیل را به همکارتان بفرستید. بعلاوه می توانید از رئیس بخواهید که در جلسه بعدی، از فلان همکار به خاطر سختکوشی هایش قدردانی کند. هدف شما ایجاد انگیزه در رئیس است که در قدردانی و دادن اعتبار، سخاوتمند باشد. توجه و حسن نیت او را یکجا متمرکز نکنید؛ و از رابطه تان با او سوءاستفاده نکنید.

4- صراحتا صحبت کنید

بعلاوه بد نیست با رئیستان درباره این شرایط صحبت کنید. دلانگ پیشنهاد می نماید چیزی در این مایه ها بگویید: ما خیلی به هم نزدیکیم و این روی رابطه من با بقیه همکار ها تاثیر می گذارد. دوست ندارم بقیه فکر نمایند جاسوس شما هستم. می خواهم به شکلی استراتژیک از شما فاصله بگیرم. رئیس احتمالا به خاطر صداقت شما، بیشتر عاشقتان خواهد شد. صداقت و صراحت شما نشانگر این است که شما فقط به فکر خود و موفقیت خود نیستید. به او می گویید: در نهایت، این به نفع سازمان است.

دیلون، اما توصیه می نماید که در مطرح کردن این موضوع، احتیاط کنید. او می گوید: نباید در او حالت تدافعی ایجاد کنید. او پیشنهاد می نماید تا جایی که ممکن است شرایط را با اعمال و رفتارتان، مدیریت کنید. سازنده و مثبت باشید.

5- وارد مسائل خصوصی و بدگویی نشوید

دلانگ می گوید: صحبت کردن از دیگران خیلی مجذوب کننده تر از صحبت درباره سیستم ها و نظریه هاست، اما خبرچینی و صحبت درباره مسائل شخصی کارمند ها با رئیس، اصلا توصیه نمی گردد. به او بگویید: می خواستم راجع به گفت وگوهایمان با شما صحبت کنم. واقعا شادم که شما برخی مسائل را با من درمیان می گذارید، اما این صحبت ها، روی رابطه من با همکار ها تاثیر می گذارد. این اطلاعات برای من کاربردی ندارد. قاطع باشید. دلانگ پیشنهاد می نماید اگر رئیستان دائما از یکی از همکار ها پیش شما گله و بدگویی کرد، با یک لحن منتقدانه، اما آرام و حمایتگر بگویید: آیا به او گفته اید که درباره اش چه فکر می کنید؟

دیلون می گوید هدف شما این است که آرام آرام، مدیر خود را آموزش دهید تا این رفتار را ترک کند. اما زیاد به او سخت نگیرید. وقتی آغاز کرد به صحبت درباره کسی، از خودتان بپرسید: آیا مرز ها را می شکند یا فقط افکار لحظه ای خود را با من در میان می گذارد؟ شاید گاهی واکنش عاقلانه این باشد که فقط گوش کنید و اجازه دهید حس یا نظرش را بیان کند. گاهی هم بد نیست که با لحنی آرام، از همکارتان دفاع کنید یا برای رئیس شرح دهید که پشت رفتار بد همکارتان، چه دلایلی وجود دارد که رئیس از آن بی خبر است. هر کاری که می کنید، فقط خودتان را وارد بدگویی ها نکنید.

6- سعی کنید محبوب همه باشید

نور چشمی بودن شما، باعث رنجش دیگر همکار ها می گردد. دیلون می گوید برترین راه چاره، این است که سعی کنید همکار خوبی برای همه باشید. فقط نور چشمی رئیس نباشید. نور چشمی همه همکار ها باشید. مشارکت کنید، حمایتگر باشید، به کار هایی که اعضای تیم انجام می دهند خوب دقت کنید و وقتی به بازخورد و یاری احتیاج دارند، هوایشان را داشته باشید. هدف شما این است که کارمند خوبی برای رئیس و همکار خوبی برای همه باشید. مگر می گردد کسی که به همه یاری می نماید، مشارکت می نماید و در جمع و خفا از بقیه حمایت می نماید را دوست نداشت؟

کاربرد عملی توصیه ها

الکس لوری مدیر اجرایی موسسه شغل و ارتباطات کالج گوردون، می گوید برای برطرف ناراحتی دیگران که از رفتار تبعیض آمیز رئیس ناشی شده یک قانون طلایی را به یاد بیاورید: با دیگران طوری رفتار کنید که دوست دارید بقیه با شما رفتار نمایند. خودتان را جای کسی بگذارید که یک کارمند نور چشمی را مشاهده می نماید. از خودتان بپرسید چطور می توانم حامی و یاری همکارانم باشم و در عین حال، ستاره درخشان تیم باشم؟

او اوایل دوران اشتغالش، در یک بانک سرمایه گذاری در نیویورک کار می کرد. رئیسش جین نام داشت و تازه به سازمان آمده بود. الکس می گوید: او خیلی باهوش بود و رابطه کاری فوق العاده ای داشتیم.

جین با همه مهربان بود، اما کاملا واضح بود که الکس، کارمند مورد علاقه اش بود. ترتیبی داده بود که میز الکس، درست مقابل اتاق کار خودش باشد تا هر وقت از یک جلسه مهم می آمد، کنار میز او بایستد و اتفاقات را برایش تعریف کند. او می گوید: من استخدام شده بودم که معاونش باشم، اما در عمل، مدیر آن شعبه بودم.

رابطه نزدیک الکس با رئیسش از چشم بقیه همکار ها پنهان نبود. به خصوص یکی از همکار ها به نام شلی. او شدیدا حسادت می کرد. الکس می گوید: او یکی از اعضای قدیمی تیم بود و پیشرفت شغلی اش را وابسته به جین می دانست. او از اینکه به نظر می رسید من به مقدار او قدرت دارم، آشکارا ناراحت بود و احساس ترس می کرد.

الکس برای تسکین و برطرف نگرانی شلی، سعی کرد ثابت کند که از صمیم قلبش، برترین ها را برایش می خواهد. مثلا همواره شلی را به جلسات می برد تا جلوی چشم مدیران ارشد باشد و در جریان اولویت های سازمان قرار بگیرد. او می گوید: با رئیس درباره دستاورد های او صحبت می کردم تا بداند او چه نقشی در امور داشته. می خواستم کاری کنم که شلی هم بدرخشد.

الکس بعلاوه تمام کوششش را کرد تا همکار خوبی برای شلی باشد. همواره از او می پرسید: روی چه چیزی کار می کنی؟ یاریی از دست من برمی آید؟

شلی قدردان بود و با الکس، رابطه مستحکمی ایجاد کرد.

امروز الکس به دانشجویانی که در این موقعیت هستند یک توصیه دارد: (نور چشم بودن) هم به پیشرفت شغلی یاری می نماید هم می تواند مانع ایجاد کند. باید ببینید همکارانتان چه حسی دارند. باید با همه ارتباط مستحکمی برقرار کنید، چون شبکه ارتباطی شما، مهم ترین وجه زندگی حرفه ای تان است.

فاصله ایجاد کنید و از انتقاد و بدگویی از همکاران با رئیس، اجتناب کنید

کریس لی خیلی خوب می داند نور چشم رئیس بودن چه حسی دارد. او اوایل فعالیت حرفه ایش در یک کارگزاری بیمه درمانی کار می کرد. رده پایین ترین عضو تیم بود. رئیسش هارولد، علاقه خاصی به او داشت. آشکارا در مقابل بقیه همکار ها از کریس تعریف و تمجید می کرد و او را به ناهار می برد.

سر ناهار، هارولد معمولا درباره بقیه کارمند ها بدگویی می کرد. کریس می گوید: گاهی از نحوه عملکرد یکی از اعضا گلایه می کرد. مثلا می گفت فلانی، ماه پیش یک قرارداد عظیم بسته و حالا دیگر برای کار ها انرژی نمی گذارد. این صحبت ها کریس را معذب می کرد.

کریس به این فکر کرد که انگیزه هارولد از به اشتراک گذاشتن این اطلاعات چیست. او می گوید: گاهی آدم ها فقط می خواهند خودشان را تخلیه نمایند. مطمئنم که رئیسم، دنبال توصیه من برای مدیریت کارمند ها نبود. او فقط می خواست حس خستگی اش را بیرون بریزد.

با این حال، شنیدن گلایه ها و نقدها رئیس از همکارها، روی دیدگاه کریس نسبت به همکارهایش تاثیر می گذاشت. او می دانست که باید جلوی این عادت را بگیرد. او به آرامی آغاز کرد به زیرسوال بردن نظرات هارولد، تا موضع بی طرفانه اش را نشان دهد. او هارولد را وادار کرد که کمی عقب نشینی کند و تصویر عظیم تر را ببیند. کریس هرگز خود را وارد دیالوگ های انتقادی نکرد و با هارولد همراه نشد.

او می گوید: گاهی روی بخشی از گفته هایش، تاکید می کردم. مثلا می گفتم: شما گفتید که ماه پیش، کلی برای سازمان زحمت کشیده؟ یا وقتی ضعف عملکرد یکی از همکار ها را تنبلی تلقی می کرد، می گفتم: شاید حالش خوب نیست. نه به برآورد هایش دامن می زدم و نه خودم را قاطی تبادل نظر می کردم. طوری که انگار که اصلا در صندلیی نبودم که بخواهم نظر بدهم.

کریس حواسش بود که شرایط از نظر دیگران چطور به نظر می رسد. به همین دلیل، سعی کرد کمی از رئیسش فاصله بگیرد و بیشتر با همکار ها ناهار بخورد. او دو سال در آن صندلی کار کرد و امروز مدیر ارشد بازاریابی در یک سازمان خدمات درمانی عظیم است. او بعلاوه موسس یک شرکت مشاوره شغلی است.

از آن زمان تا به امروز، او رابطه خوبی با هارولد داشته. او می گوید: ایجاد آن حد از صمیمیت و اعتماد با رئیس خیلی سخت است. به همین دلیل، همواره قدردانش بودم. وقتی در بقیه شغل ها از من رفرنس خواستند، او را معرفی کردم. او حتی برای یک کار پروژه ای با من قرارداد بست.

باید ها و نباید ها

  • درباره شرایط با رئیس صحبت کنید
  • تاثیرات رابطه تان بر سایر همکار ها را صادقانه برشمارید
  • حواستان باشد که این رابطه از بیرون چطور به نظر می آید
  • میان خود و رئیستان فاصله ایجاد کنید
  • سعی کنید رضایت و علاقه بقیه همکار ها را جلب کنید
  • حامی و یاری بقیه همکار ها باشید
  • از دست رئیس عصبانی نباشید. او احتمالا نمی داند که رفتارش با شما، دیگران را آزرده خاطر می نماید
  • به رئیستان یاری کنید تا به دیگران هم توجه و حسن نیت نشان دهد
  • او را تشویق کنید که ارزش و نقش بقیه همکار ها را ببیند و قدردانشان باشد
  • اجازه ندهید رئیستان با شما از بقیه همکار ها بدگویی کند. آرام آرام او را از این روال خارج کنید.
منبع: فرارو
انتشار: 7 شهریور 1400 بروزرسانی: 7 شهریور 1400 گردآورنده: mykonos.ir شناسه مطلب: 1842

به "شمشیر دو لبه نورچشمی بودن در محیط کار" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "شمشیر دو لبه نورچشمی بودن در محیط کار"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید